سندرم ایمپاستر (IS) اختلالی است که موفقیتهای خود را به عوامل بیرونی نسبت میدهند و خود را لایق آن نمیدانند حتی علیرغم داشتن شواهدی بر خلاف آن را نشان میدهد.
این افراد طیف وسیعتری از مشکلات سلامت روان، از جمله اختلال در عملکرد روانی مانند افسردگی، اضطراب، اعتماد به نفس پایین، فرسودگی شغلی، علائم جسمی، اختلال عملکرد اجتماعی، و کاهش شغل را تجربه کنند
چالش سندرم ایمپاستر
تحقیقات متا تحلیلی اخیر نشان داده است که سندرم ایمپاستر تا 80 درصد از جمعیت را تحت تاثیر قرار میدهد، در میان مردان و زنان بسیار شایع است و در محیطهای حرفهای و کاری تشدید میشود. با وجود این پیامدهای منفی گسترده، تا به امروز هیچ دستورالعمل درمانی یا توصیه خاصی برای درمان سندرم ایمپاستر وجود ندارد. از این رو، مداخلات مؤثر ضروری است.
این نبود روشهای درمانی به دلیل تنوع نظرات، دیدگاههای محققین در مورد عوامل مرتبط با سندرم ایمپاستر مثلاً ویژگیهای شخصیتی، عوامل محیطی و زمینهای و پیشینه خانوادگی است.
جای تعجب نیست که بسیاری از نشریات راهبردهای زیادی را در مورد چگونگی غلبه بر احساسات فریبنده و جلوگیری از تضعیف دستاوردهای خود ارائه میدهند. برخی از رایجترین روشها عبارتند از پذیرش آن، یادگیری حقایق، به اشتراک گذاشتن احساسات، یادآوری تمام دستاوردهایتان، جشن گرفتن موفقیتهایتان، کنار گذاشتن کمالگرایی، تمرین شفقت به خود و به اشتراک گذاشتن شکستهایتان.
به نظر میرسد این استراتژیها مفید باشند. در واقع، آنها فقط تسکین کوتاه مدت و توهم اثربخشی را ارائه میدهند. این به این دلیل است که آنها در سطح بسیار سطحی مغز کار میکنند و نمیتوانند به درستی مکانیسمهای عمل ذهنی ریشه دار را که باعث سندرم ایمپاستر میشوند، تجزیه کنند. آنچه واقعاً برای از بین بردن کامل سندرم ایمپاستر لازم است، ساختارشکنی طرحوارههایی است که مسئول ایجاد آن هستند، که عمیقاً در ساختارهای عمیقتر مغز ریشه دارند.
راه حل
یک رویکرد جدید میتواند حذف آن را امکان پذیر کند. این مدل جدید دو رویکرد مبتنی بر شواهد را ادغام میکند:
مصونیت در برابر تغییر و طرحواره درمانی .
مصونیت در برابر تغییر (ITC)یک فرآیند یادگیری است که توسط رابرت کیگان و لیزا لاهی از دانشکده تحصیلات تکمیلی دانشگاه هاروارد توسعه یافته است. ITC با توجه به 30 سال تحقیق در مورد رشد بزرگسالان، به چالش تغییر رفتاری میپردازد که به طور کلی دستیابی به آن دشوار است. ITC با استفاده از پویایی روانشناختی تعهد رقابتی پیشنهاد میکند که شکست در دستیابی به اهداف شخصی به دلیل فعال شدن “سیستم ایمنی عاطفی” است که برای محافظت از افراد در برابر پیامدهای منفی تغییر شخصی مانند شرم، ناامیدی طراحی شده است. به جای اینکه به دلیل عدم عزم یا اراده باشد.
یکی دیگر از مفاهیم کلیدی در مصونیت در برابر تغییر، «فرضهای اساسی» است فرضیات زیربنای داستانها یا باورهایی که مردم آنها را بهعنوان واقعیت میپذیرند یا بهعنوان حقیقت در نظر میگیرند و مصونیت خود را در برابر تغییر تداوم میبخشند. چالش بیشتر مردم این است که مفروضات اساسی خود را کشف کنند. این زمانی است که طرحواره درمانی وارد عمل میشود. مفهوم “طرحواره” با مفهوم فرض اساسی در ITC مطابقت دارد. از این رو، اصطلاح “تله های زندگی” الگویی که از دوران کودکی شروع میشود و در طول زندگی طنین انداز میشود، همچنین هنگام اشاره به طرحوارهها استفاده میشود. به طور مشابه، مفروضات اساسی، باورهای عمیقی هستند که مردم در مورد خود و جهان دارند و مدتهاست که آنها را از دوران کودکی نزدیک نگه داشتهاند.
به طور خلاصه، این رویکرد جدید کار می کند زیرا:
- پردازش اطلاعاتی را که از هوشیاری ذهنی فرار میکند، آشکار می کند
- با باز کردن قفل “کد ترکیبی تله نجات” منحصربفرد شما، سیستم ایمنی را که سندرم ایمپاستر شما را حفظ میکند، کاملا باز میکند، ساختارشکنی میکند و غیرفعال میکند .
منبع:
بدون دیدگاه